شهردار رابر با اشاره به فرمایش رهبری در الگوگیری ازشهیدپروری روستای گنجان خواستار اختصاص اعتبار برای احداث پارک جانبازان در این شهرشد./علی تاج الدینی شهردار; رابر در گفتگو با اعضای کانون خبرنگاران دفاع مقدس و پایداری استان کرمان گفت: مظلومیت روستای نمونه گنجان مثل مظلومیت شهدای آن است./وی با اشاره به فرمایش رهبری در سفر به استان کرمان که ایران اسلامی باید به گنجان اقتدا کند گفت این مساله باید با ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در کشور تحقق یابد. /شهردار شهرستان رابر با اشاره به وجود ۳۶۰ شهید و ۳۰۰۰ جانباز در این شهرستان افزود: در رشادت و پایمردی مردم این منطقه همین بس که از رابر روزانه حداقل ۵۰۰ رزمنده در جبهه های نبرد حضور داشته است. /وی گفت: اگر خشت خشت منطقه رابر به عنوان اولین شهرستان شهید داده طلا شود باز هم دین ما به مردم آن ادا نشده است./تاج الدینی محرومیت های گسترده منطقه و افزایش توقع مردم پس از تبدیل شدن به شهرستان را یادآور شد و اختصاص اعتبار برای احداث پارک جانبازان و پارک بانوان را خواستار شد. /محمد پور گنجانی بخشدار هنزا نیز گفت: تشییع ۷ شهید در یک روز و استقبال ۲ کیلومتری مردم از شهید شه دوست شمس الدینی به عنوان اولین شهید شهرستان بافت، نمونه هایی کوچک از عشق مردم منطقه به شهدا و شهید پروری انان است./عضو یادواره شهدای عشایر ایل لری و روستای گنجان افزود: در روستای گنجان نیز هر کوچه حتما یک شهید وجود دارد و شهادت برادران مولایی در یک روز و ۹شهید غدیر از دیگر ویژگیهای شهدای اولین روستای شهید داده استان است./
كلنگ زني سامان دهي گلزار شهداي گنجان

نماي از گردو خوش مغز گنجان

عیسی۱۸/۱۲/۱۳۵۳در سیاه چادر پدری مذهبی به نام نادعلی در منطقه قشلاقی زهمکان دیده به
جهان گشود.دوران ابتدای را دردبستان عشایری به پایان برد وبرای دوره راهنماییوارد مدرسه شهید
سلیمانی قنات ملک شد.در سال۱۳۷۴در ازمون ورودی دبیرستان مکتب المهدی سپاه کرمان پذیرفته شد
سال۱۳۷۸موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی فیزیک شد.عیسی پس از فراغت از تحصیل در تیپ سوم
زرهی لشکر۴۱ثارالله مشغول خدمت شد،عیسی سال۱۳۸۱ مقدمات ازدواجش را فراهم کرد،۴ماه بعد در
مورخه ۳۰/۱۱/۱۳۸۱مصادف با شب عید غدیر به همراه ۲۷۵کبوتر سبزپوش سپاه به درجه رفیع شهادت
نایل امد.
تکه های از پیکر مطهرش در روستای نمونه وشهیدپرور گنجان به خاک سپرده شد.
شهیدعلیرضا در سال۱۳۵۶درخانواده ی مذهبی و عشایری احمددیده به جهان گشود.پدرش وی را در
سن۵سالگی به مکتب فرستاد.ظرف مدت یکسال قران را به طور کامل یاد گرفت.
به دلیل شور انقلابی که در وجود علیرضا بودمهرماه ۱۳۷۰وارد دبیرستان مکتب المهدی سپاه کرمان شد
پس اخذ دیپلم در چندین رشته تحصیلی در دانشگاه های مختلف پذیرفته شد.که از میان همه انها
دانشکده افسری اصفهان را برگزید.
اودوره کارشناسی را به موفقیت به پایان برد و در تیپ سوم زرهی ذوالفقار لشکر۴۱ثارالله مشغول به
خدمت شد. وسرانجام شب عیدغدیر سال۱۳۸۱هنگام برگشت از یک ماموریت به همراه ۲۷۵ کبوتر
خونین بال سپاه درجریان سانحه هوایی به شهادت رسیدو برای همیشه در گلزار شهدای روستای نمونه
و شهیدپرور گنجان ارام گرفت.
هشتم اذر ماه سال۱۳۴۷در دامان پاک روستازاده نجیب اولین فرزند خانواده شمس الدینی در شهرکرمان
پا به عرصه وجود گذاشت.پدر نام علی را برای او نهاد.تحصیلات ابتدای و راهنمایی را در شهرکرمان گذراند
به دلیل جثه کوچکی که داشت ازاعزامش خوداری می کردند.پائیز۱۳۶۴اوجواز حضور در جبهه راگرفت.و به
صفوف رزمندگان پیوست.او سرانجام شامگاه ۱۵/۴/۱۳۶۵در ارتفاعات قلاویزان به فیض عظیم شهادت نائل
امد.روز شهادت علی اربعین شهادت دایی اش محمد شمس الدینی بود.پیکر علی در روستای نمونه و
شهیدپرور کنجان به خاک سپرده شد.
علی سال۱۳۴۳در منطقه عشایری حومه رابر و در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
علی چندی بعد تصمیم گرفت تا به شهر کرمان مهاجرت کند.درشهر کرمان مشغول کارهای بنای شد.
علی در سال۱۳۶۳در سن ۲۰سالگی ازدواج کرد.باشروع جنگ بی صبرانه منتظراعزام به جبهه بود ولی به
دلیل سن پایینش مسئولین امر از اعزام اوخوداری می کردند.کار به جای رسید که پدر را راضی کردتا
واسطه شودو سپاه او را به جبهه ها ثبت نام کندو با اصرار فراوان توانست وارد صفوف مدافعین مرزهای
جمهوری اسلامی شود.سرانجام علی پس لز سالها مجاهدت در راه خداوحضور موثردر جبهه ها،درتاریخ
۱۷/۱/۱۳۶۶به ارزوی دیرینه اش شهادت رسید.وپیکر مطهرش برای همیشه در گلزار شهدای روستای
گنجان ارام گرفت.
عباس در چادرعشایری باصفای حاجی در منطقه باب گلوئیه از توابع شهرستان رابردیده به جهان گشود.
پدر او را روانه مکتب خانه نمود تا قران را یاد بگیرد.
عباس در سال۱۳۶۳مشغول خدمت سربازی شد و خدمت سربازی را در دوران جنگ در ارتش جمهوری
اسلامی گذراند و پس از اتمام خدمت سربازی بالبیک به فرمان امام به عنوان بسیجی عازم جبهه ها
شدو در عملیاتهای مختلفی مجروح شد.
پس از اتمام جنگ در سال۱۳۶۷ازدواج کرد.عباس سرانجام در حین ماموریت در یک سانحه در منطقه رابر
به شهادت رسید.
ارمگاه عباس در روستای نمونه و شهیدپرور گنجان زیارتگاه دوستداران بامرام و معرفت فرهنگ جهاد وشهادت است.
مردادماه سال ۱۳۴۳درخانه ای محقر وعشایری مصیب کودکی به دنیا امدکه نامش را شهدوست نهادند.
شهدوست درچهارسالگی ازنعمت مادر محروم شد.اودوشادوش پدر،اورادرامور زندگی یاری می کرد.
تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی وغائله کردستان،روح بی قرارش او را به این منطقه رساند و سرانجام
بیست شش دی ماه ۱۳۵۹درمصاف باگروههای ضدانقلاب در منطقه پیرانشهر پس از تحمل شکنجه های
که اثار ان بر بدنش پیدا بود.به فیض عظمای شهادت نائل امد.و اولین شهیدی بود که در روستای گنجان ارمید.
سال۱۳۳۹درخانه محقرومذهبی عزت الله درمنطقه ییلاقی ابدر از توابع شهرستان رابردیده به جهان گشود
دران سالها به دلیل تنگ نظریهای رژیم پهلوی کودکان عشایر از درس خواندن محروم بودند،بنابراین او در
مکتب خانه های که دایر بود رفت تا قران را فرابگیرد.
سال۱۳۵۹به اصرار خانواده بادخترخاله اش ازدواج کرد.باشروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران،سبزعلی در
صددحضور در جبهه ها بودتوانست شهریورماه ۱۳۶۴عازم جبهه شود.
درعملیات والفجر۸درحدوقواره یک جوان سلحشورعشایر ظاهر شد.جراحتهای عملیات نتوانست او را از
جبهه جدا کند،پس از بازگشت به جبهه این بار به رسمیت سپاهدرامد ودرعملیات کربلای۱۰بالباس
پاسداریبه جنگ دشمن رفت،اوسرانجام در همین عملیات در ارتفاعات ماووت عراق در داخل خاک دشمن
متجاوز ازناحیه سرمورد اصابت گلوله توپ قرار گرفت و سرش تا ابرو شکافته شد.پیکر سبزعلی درروستای
نمونه و شهیدپرور گنجان برای همیشه ارام گرفت.
اول مهرماه سال۱۳۵۷درخانه کوچک و مذهبی احمد فرزندی دیده به جهان گشودکه نامش را زمان الله
گذاشتند.دوساله بودکه پدرش درجبهه اسلام ابادغرب به شهادت رسید.
زمان الله تحصیلات ابتدای رادر روستای گنجان به پایان برد،ودوره ی راهنمایی رادرمدرسه بلال حبشی
همان روستامشغول به تحصیل شد.
زمان الله باشور و اشتیاق وصف ناپذیری اول فروردین۷۸واردسپاه شد ودرفاصله یکسال رنج۳دوره اموزش
رابرای رسیدن به اهدافش به جان خرید،وپس از طی دوره اموزشی درکسوت پاسداری درتیپ سوم
لشکر ثارالله مشغول به کار شد.سرانجام در شامگاه سی ام بهمن ماه ۱۳۸۱درمنطقه سیرچ کرمان
همراه با۲۷۵کبوتر سبز پوش سپاه هم پرواز ملائک شد.روحش شادویادش گرامیباد.
سال۱۳۳۷درسیاه چادرعشایری حمزه کودکی فرشته صفت به دنیا امد
که نامش را رحمان نهادند.رحمان در۴سالگی از نعمت مادر محروم شد.
اواز۷سالگی به مکتب رفت تا قران و سوادیاد بگیرد.
باشروع جنگ تحمیلی عراق،جزء اولین جوانمردانی بودکه برای بیرون
راندن دشمن متجاوز از خاک عزیز کشورمان به جبهه ها شتافت.رحمان
درجبهه ابادان به سختی مجروح شد،وکارش به بیمارستان کشید.ولی
پس ازبهبودی نسبی به خانه نیومدو به جبهه مراجعه کرد.اوسال۱۳۶۰
به اصرا خانواده ازدواج کرد.۱۸روزبعداز ازدواج خودش را به جبهه ها
رساند،در تاریخ۸/۹/۱۳۶۰روحش تا ابدیت پرواز کردوجسم رنجورش رنگ
ارامش دید،شش ماه پیکرش مفقود بود.معلوم شددرکسوت شهدای
گمنام درتهران دفن شده است که با شناسای قبر مطهرش،سنگ قبر
تعویض شد.قطعه۲۴ردیف۱۰۷شماره۲۹بهشت زهرای تهران،زیارتگاه
عاشقان.
سال۱۳۴۰در یکی از مناطق ییلاقی حومه شهرستان رابر،درخانواده ی
مذهبی و متدین فرزندی به دنیا امدکه پدرش مقصود ،نام درویش را برای
اوانتخاب کرد.
فقرمالی خانواده او را مجبور کرداز۱۲سالگی استین بالا بزندوبرای کمک
به معیشت خانواده کار کند.اوبه شهر کرمان عزیمت کرد و در کارخانه
سیمان کرمان مشغول کار شد.
سال۱۳۵۸ازدواج کردبا شروع جنگ عراق علیه ایران عازم خدمت مقدس
سربازی شد،وپس از گذراندن اموزش های لازم در پادگان ۰۵کرمان عازم
جبهه ابادان شد،درویش بعداز ماه هادفاع جانانه از کیان کشور اسلامی
سرانجام۲/۱/۱۳۶۱درعملیات فتح المبین درمنطقه دشت عباس بدرجه
رفیع شهادت نائل امد.بعداز۹روزکه جسدش زیرچکمه های عراقیها ماند
به شهرستان منتقل شد وبرای همیشه درگلزارشهدای گنجان ارمید.
زمستان سال۱۳۳۹در منطقه عشایری رابر،در سیاه چادر عشایری
اسدالله کودکی دیده به جهان گشود.نامش را دادمولا نامیدند. پدر او را
به مکتب خانه فرستادتاقران یاد بگیرد.او به دلیل هوش سرشارش پس
از مدت کوتاهی قران را به طور کامل یاد گرفت.با تجاوز ارتش بعث به
خاک کشورمان دادمولا در بسیج سپاه رابر ثبت نام کرد ولی به دلیل
اینکه تک پسر بود. پدر اجازه نمی داد به جبهه برود.معرفتوادب دادمولا
مانع ازین می شد،که بدون رضایت پدر کاری کند.شهادت رحمان داماد
خانواده شمس الدینی ،پسرعمو و دوست صمیمی دادمولا،بهانه ای
شد تا رضایت پدررابگیرد.درتاریخ۱۶/۱۲/۶۰عازم جبهه شد.بعدازحضوری
موثر درجبهه ها سرانجام درجریان عملیات فتح المبین در دشت عباس
درحالی که ازناحیه دست مجروح شده بود،اصراردوستان که میخواستند
برای درمان به پشت جبهه منتقل شود.نپذیرفت.زمانی که به محاصره
دشمن افتادنددر یک نبرد تن به تن با دست دیگرش به مصاف دشمن
رفت.وباشلیک تیرمستقیم به سرش از طرف نیروهای بعثی درمورخه
۲/۱/۶۱سبک بال تا اسمان ها پروازکرد.پیکرمطهرش سه شبانه روززیر
افتاب،زیرچکمه عراقیها ماند.سرانجام دربهشت زهراروستای نمونه
گنجان ارمید.
اکبرسال۱۳۳۲درقصبه ابدر از توابع رابر در خانواده ای مستضعف ازعشایر
دیده به جهان گشود.
در وانفسای فقر و ناداری و قحطی که دامنگیر ان روز جامعه بود،برخلاف
دیگر پدر و مادر ها که تمام هم . غمشان سیر کردن شکم بچه هایشان
بود،خانواده اکبر او را به مکت خانه فرستادند تادر کنار کار و تلاش،قران
یاد بگیرد.اکبر با عشق و پشتکاری که در یادگیری قران داشت،به زودی
توانست کتاب های مرسوم ان زمان مکتخانه ها را به پایان برده و بعد از
چند سال که تبعیض و بی عدالتی ان روز حکومت پهلوی در نبود امکانات
اموزشی برای عشایر او را ازار می داد،خود مکتب خانه ای راه انداخت
و به اموزش قران و سواد به کودکان ایل همت گماشت و تعدادی از
شهداو رزمندگان و جانبازان ایل از شاگردان درس مکتب خانه بودند.
وی در بهارسال۱۳۶۳به جبهه های جنگ اعزام شد و پس از چندین
مرحله حضور در جبهه،سرانجام در سحرگاه ۲۱بهمن ماه۱۳۶۴درعملیات
والفجر۸با اصابت ترکش خمپاره به ارزوی دیرینه اش رسید.
سال۱۳۴۴در سیاه چادر عشایری ببرعلی در منطقه قشلاقی جیرفت
کودکی دیده به جهان گشودکه نامش راحسن گذاشتند.پدرش او را به
مکتب خانه فرستادتاهم با قران اشنا شودو هم سواد یاد بگیرد.
حسن همچون دیگر مردان قبیله اش شغل دامداری را پیش گرفت.
عشق به حضرت ابوالفضل و اباعبدالله باعث شد از این خانه محقر
جوانمردی به پا خیزد ولباس سربازی دین و کیان اسلامی را به تن کند.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران،در پاسخ به ندای رهبر و
مقتدایش،اواخر سال ۶۰به جبهه های حق علیه باطل شتافت. او
سرانجام مزد ارادت وحب به ائمه اطهار و بندگی اش به حق تعالی را
گرفت. و در مرحله اول عملیات بیت المقدس ،مورخه ۱۰/۲/۱۳۶۱
هم پرواز ملایک شد.بدنش 25روززیر افتاب گرم منطقه کوالله و سیدجابر
ماند،سپس به زادگاهش منتقل شدو در گلزار شهدای گنجان ارام گرفت
سال ۱۳۴۳ بود كه در سياه چادر عشايري مراد يكي از مردان خدا دوست و متدين طايفه ي لري كه در
منطقه ييلاقي حومه رابر مستقر بود،فرزندي متولد شد پدر نامش را حبيب الله گذاشت ،تا براي
هميشه حببيب خدا باشد و شهيدو شاهد فردا و قيامت او باشد.كودكان عشاير در حكومت پهلوي
از درس و مدرسه محروم بودند.حبيب الله ناگريز سواد و قران را نزذ پدرش در مكتب خانه فرا گرفت.
او مدد كار پدر در امور دامداري بود.وقتي بزرگتر شد،شغل اباو اجدادش عشايري را دنبال كرد.
او سال۱۳۶۵با لبيك به فرمان امام (ره)عازم جبهه هاي جنگ حق عليه باطل شد،وپس از حضوري
موثرعاشقانه و پرثمر ولي كوتاه در ادامه عمليات كربلاي۵ در كانال ماهي به درجه رفيع شهادت
نائل امد.پيكر حبيب الله در روستاي گنجان به خاك سپرده شد.
در ارديبهشت ماه سال ۱۳۶۰در منطقه ييلاقي زهمكان از توابع شهرستان كهنوج در پلاس محقر عشايري
محبعلي كودكي ديده به جهان گشود.كه چشم پدر ومادر رابه نور وجودش روشن كردوسبب بركت و
سعادت اين خانواده گرديد.نام اين كودك را جعفر گذاشتند،مقطع دبستان را در محل زندگي عشاير در
مدرسه سيار گذراند.وبراي دوره راهنماي رهسپار مدرسه شهيد احمد سليماني قنات ملك شهرستان رابر شد.
با پايان رساندن دوره راهنماي در ازمون ورودي دبيرستان مكتب المهدي سپاه كرمان پذيرفته شد.
ودر رشته علوم تجربي مشغول به تحصيل و پس از كسب ديپلم تحصيلات دانشگاهيش رادر رشته
كارداني امور اداري دانشگاه امام حسين(ع)اغاز نمودو پس از فارغ التحصيلي در لشكرهميشه
پيروز ۴۱ثارالله مشغول به كار شدوهمزمان مقدمات ازدواجش فراهم گرديد ودر خرداد۱۳۸۱زندگيش
سروسامان گرفت.
جعفر سرانجام در تاريخ ۳۰/۱۱/۱۳۸۱در ارتفاعات سيرچ كرمان همراه با۲۷۵كبوتر خونين بال همرزمش
در سانحه هواپيماي ايليوشين سپاه به فيض عظماي شهادت نائل امد.چند ماه بعد از شهادت جعفر
پسر او محمدحسين به دنيا امد و در حسرت ارزوي ديدار روي پدر خواهد ماند.
سال۱۳۴۳در منطقه عشايرنشين حومه شهرستان رابر در خانواده مذهبي مريد و همايون ،كودكي زيبا
با موهاي بور چشم به جهان گشود.نام كودك را جانمرادگذاشتند.وقتي به سن هفت سالگي رسيد،
پدرش اورا به مكتب خانه فرستاد،تا قران ياد بگيرد ولي به دليل فقر مالي خانواده و محروم بودن عشاير
ازنعمت اموزش،امكان ادامه تحصيل برايش فراهم نبود.
جانمراد با وجود سن پايين وجثه ريز كه او رات از سنش پايين تر نشان مي داد،عازم جبهه هاي نبرد
حق عليه باطل شد.جانمراد در ابادان مشغول دفاع از كيان اسلامي به سختي مجروح شدو او را به
بيمارستاني در تهران منتقل كردند.هنوز سلامتيش را به دست نياورده بود،از بيمارستان مستقيم
به جبهه برگشت و هنوززخمهاي وي التيام نيافته بود،دوباره مجروح شدو اين بار اورا در شيراز بستري
كردند.
جانمرادسال۱۳۶۳ازدواج كرد.تشكيل خانواده نيز نتوانست مانعي در جهت حضور او در جبهه هاي جنگ
شود.او تا زمان شهادتش به عنون تخريب چي خط شكن حضور داشت.
درسال۱۳۶۵خدا به او دختري عطا كرد،چند ماه بعد از تولد دخترش در تاريخ۴/۱۰/۱۳۶۵ در عمليات كربلاي۴
جزيره ام الرصاص به فيض شهادت نائل امد.
جنازه اين عزيز هنوز در دل خاكهاي جنوب است.
سال۱۳۴۵ درخانواده ي عشايري و مذهبي در منطقه ماران از توابع رابر ،كودكي ديده به جهان گشود
نامش را حمدالله نهادند.پدرش يدالله از انقلابيون ايل لري بود كه از اغازين ماهاي تجاوز ارتش بعث به
خاك كشورمان عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد.در حكومت پهلوي محرومين وعشايرزادگاني
چون حمدالله ارزش يادگيري وتحصيل نداشتند.بنابراين از مدزسه و درس محروم بود.حمدالله نزد مكتب دار
كه عمو و پدرش بودند قران را فراگرفت.
حمدالله به گوهر وجودخودش پي برد،ازوقتي كه توان كاركردن داشت دوشادوش پدر فعاليت مي كرد.
وقتي هم كه خوان زيباي دفاع مقدس در سرزمين اسلامي پهن شد،فرصت را از دست نداد و تحت تاثير
پدرش،راهي جبهه هاي جنگ شد. در بسياري از عمليات هاي دفاع مقدس سه نفر از اعضاي خانواده ي
حمدالله در عمليات حضور داشتند.
او درلشكر۴۱ثارالله يكي از كارامدترين نيروهاي واحد بود.حمدالله از اينكه دست تقدير او را ازقافله شهدا
جدايش كرده بود،سخت گله مند بود.اوسرانجام نهم اسفند ماه ۱۳۷۴ درمنطقه عمومي سيرجان خودش
رابه كاروان شهدا رساند.پيكر مطهرش در روستاي نمونه وشهيدپرور گنجان براي هميشه ارام گرفت.
درگنجان طرح های زیادی در این چند سال اخیر به مرحله اجرا رسیده
است که جای تقدیر و خسته نباشی به مسئولین را دارد .
اما صحبت اینجاست که چرابا تصویب یک طرح مرحله اجرای ان سریع
شروع می شود ولی بعد از مدتی کار نیمه میشود وبه دنبال برنامه دیگر
میروند.ازجمله طرح های که در گنجان هنوز به مرحله نهای نرسیده اند
:حسینیه ی روستا است که با کمک های مردمی شروع به کار کرده
و درحال حاضرطبقه دوم درست شده ولی طبقه اول نیمه کاره رها
شده،سالن ورزشی که باسرعت خوبی شروع به کارکرده حالامدتی
است متوقف شده وهنوزبه مرحله اماده سازی نرسیده،ساختمان
اشپزخانه مسجدعلی بن موسی الرضاتاپای سقف درست شده ودیگه
تعطیل شده،و.....لابدبایدمنتظر باشیم که بهسازی گلزار شهدا هم بعد
از یکی دو ماه دیگرنیمه کاره رها شود.
درتاریخ ۱۱/۹۰استاندارکرمان جناب اقای نجار برای بازدید و همچنین تجدید پیمان با
شهدای گنجان به این خطه امد.
اقای نجار ضمن بازدید از گلزار شهدای تخریب شده ی گنجان"خواستار تسریع هر چه
بیشتر در روند باز سازی مقبره ی شهدا شد.
ایشان افزود با ساخت این مجتمع فرهنگی و زیارتی بر قبور شهدا" گنجان یکی از
خاستگاهای جمع کثیری از مردمانی که عاشق فرهنگ ایثار و شهادت هستند در
ایام تعطیلات تبدیل می شود.