شهید دادمولا

زمستان سال۱۳۳۹در منطقه عشایری رابر،در سیاه چادر عشایری

اسدالله کودکی دیده به جهان گشود.نامش را دادمولا نامیدند. پدر او را

به مکتب خانه فرستادتاقران یاد بگیرد.او به دلیل هوش سرشارش پس

از مدت کوتاهی قران را به طور کامل یاد گرفت.با تجاوز ارتش بعث به

خاک کشورمان دادمولا در بسیج سپاه رابر ثبت نام کرد ولی به دلیل

اینکه تک پسر بود. پدر اجازه نمی داد به جبهه برود.معرفتوادب دادمولا

مانع ازین می شد،که بدون رضایت پدر کاری کند.شهادت رحمان داماد

خانواده شمس الدینی ،پسرعمو و دوست صمیمی دادمولا،بهانه ای

شد تا رضایت پدررابگیرد.درتاریخ۱۶/۱۲/۶۰عازم جبهه شد.بعدازحضوری

موثر درجبهه ها سرانجام درجریان عملیات فتح المبین در دشت عباس

درحالی که ازناحیه دست مجروح شده بود،اصراردوستان که میخواستند

برای درمان به پشت جبهه منتقل شود.نپذیرفت.زمانی که به محاصره

دشمن افتادنددر یک نبرد تن به تن با دست دیگرش به مصاف دشمن 

رفت.وباشلیک تیرمستقیم به سرش از طرف نیروهای بعثی درمورخه 

۲/۱/۶۱سبک بال تا اسمان ها پروازکرد.پیکرمطهرش سه شبانه روززیر

افتاب،زیرچکمه عراقیها ماند.سرانجام دربهشت زهراروستای نمونه 

گنجان ارمید.